جدول جو
جدول جو

معنی خجل شدن - جستجوی لغت در جدول جو

خجل شدن
(بَ اَ دَ)
شرمسارشدن. سرافکنده شدن. خجلت کشیدن. شرمساری بردن. آزرم کردن. شرم زده شدن:
آن یهودی شد سیه روی و خجل
شد پشیمان زین سبب بیمار دل.
مولوی.
خجل شوند کنون دختران مصر چمن
که گل ز خار برآیدچو یوسف از زندان.
سعدی.
یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دخیل شدن
تصویر دخیل شدن
پناهنده شدن، پناه بردن، پناه بردن به کسی
ملتجی شدن بر مزار یکی از امامان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خام شدن
تصویر خام شدن
کنایه از غافل شدن، فریب خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خال زدن
تصویر خال زدن
خال کوبی کردن، زدن خال یا نقش و نگاری که با یک مادۀ رنگی و سوزن در پوست بدن ایجاد می کنند، خالکوبی کردن، کبودی زدن، وشم زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خبر شدن
تصویر خبر شدن
با خبر شدن، آگاهی یافتن، خبر رسیدن، برای مثال خبر شد به ترکان که آمد سپاه / جهان جوی کیخسرو کینه خواه (فردوسی۲ - ۳/۱۳۳۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خال زدن
تصویر خال زدن
ایجاد خال بر نقطه ای از بدن خال کوبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفل شدن
تصویر قفل شدن
بند شدن درگای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پخج شدن
تصویر پخج شدن
له و پهن و با زمین یکسان شدن بسبب فشار پخش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هول شدن
تصویر هول شدن
دستپاچه شدن دست و پای خودرا گم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ترا بردن جابه جا کردن، داستان شدن متل شدن ازجایی بجایی دیگر برده شدن حمل شدن، بیان شدن حکایت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تباه خرد گشتن: ... بسبب جنایات خود ناامید گونه می شوی باز بامید می آیی و اندر آن اندیشه مخبل می شوی
فرهنگ لغت هوشیار
تباهیدن، شوریدن به هم خوردن، بی چیز گشتن خلل یافتن تباه شدن: ... از بهر آنک ازین ترکیب جز وی حاصل می شد مرکب از اسباب مفرده و قاعده رکنی بارکنی مختل می شد، آشفته شدن پریشان شدن، بی چیز و محتاج گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
داستانی شدن نمونه شدن مورد مثل واقع شدن حکایت و داستانی، در صفتی مشهور شدن: شد مثل در خام طبعی آن گدا او ازین خواهش نمی آمد جدا. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاک شدن
تصویر خاک شدن
کنایه از خویشتن را هیچ و ناچیز پنداشتن است
فرهنگ لغت هوشیار
لال شدن سرخ شدن برنگ لعل در آمدن سرخ شدن: ای حمیرا، اندر آتش نه تو لعل تاز نعل تو شود این کوه نعل. (مثنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لول شدن
تصویر لول شدن
مست مست شدن سخت مست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخیل شدن
تصویر دخیل شدن
پناه بردن به کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرم شدن
تصویر خرم شدن
شاد و خوش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاص شدن
تصویر خاص شدن
اختصاص یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبر شدن
تصویر خبر شدن
آگاهیدن آگاه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
بدون رطوبت شدن، رطوبت چیزی از بین رفتن بر طرف شدن نم و رطوبت چیزی خشکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خپه شدن
تصویر خپه شدن
خفه شدن انخناق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرد شدن
تصویر خرد شدن
ریزه ریزه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیط شدن
تصویر خیط شدن
بزبیاری بور شدن شرمنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیس شدن
تصویر خیس شدن
مرطوب شدن ترشدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایل شدن
تصویر ایل شدن
ترکی پارسی فرمان بردن گردن نهادن مطیع شدن تسلیم شدن منقار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیط شدن
تصویر خیط شدن
((شُ دَ))
بور شدن، شرمنده گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لول شدن
تصویر لول شدن
((شُ دَ))
نشئه شدن، سرمست شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هول شدن
تصویر هول شدن
((~. شُ دَ))
دستپاچه شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ختم شدن
تصویر ختم شدن
انجام شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خشک شدن
تصویر خشک شدن
Wither
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کچل شدن
تصویر کچل شدن
Balding
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کچل شدن
تصویر کچل شدن
ficando careca
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خشک شدن
تصویر خشک شدن
вянуть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خشک شدن
تصویر خشک شدن
welken
دیکشنری فارسی به آلمانی